طرق مهد زیبایی
شک نیست که از آن دل نکندیم
در صفحه ی روز گار نیست چون دل
طرق اهل دل و ما اهل طرقیم
شک نیست که از آن دل نکندیم
در صفحه ی روز گار نیست چون دل
طرق اهل دل و ما اهل طرقیم
وروز اخلاق ومهرورزی
ولادت حضرت امام جعفر صادق(ع)موسس مذهب جعفری
روز غزه
***********************************************************************************
خوشا آب وهوای سالم طرق
زمین وآسمان وساکن طرق
خوشا آن کوچه ها،پس کوچه هایش
گل و انگور و به ،آسوده هایش
به طرق آی وببینا کرکسش را
نگین آن کویر، و منظرش را
به فروردین مه وفصل بهارش
صفا دارد کنار نهرهایش
به پاییزش اگر رو سویش آری
ببینی بند وقلعه چون نگاری
به دورش همچو شمعهایی نشسته
مسافرهای وهمشهری های خسته
به در کن خستگی در این حوالی
لب موج روان و چشمه ساری
خریداری نما سوغات چندی
گلای زعفران و جوز قندی
به و انگور وسیب و زرد، آلو
زمستان کشمش وهرد(ان)وگردو
زیات کن در اینجا ،شاهدان را
امامان زادگان،چهل اختران را
چنار وسرو سروین،مینجوین را
مساجد:جمعه، هانی و بالا
اگرداری سواری، روبه رایان
صفا بنما زمانی با تو یاران
خداوندا بده توفیق چون برق
زیارت ما نماییم شهرمان طرق
المختارات من الرسائل
به کوشش : غلامرضا طاهر
ناشر : موقوفات دكتر محمود افشار
نوبت چاپ : چاپ اول
تاريخ نشر : 1378 شمسى
قيمت: 7.64$
|
المختارات من الرسائل |
||
|
| ||
| ||
شهادت حضرت امام حسن عسکری(ع)
شهادت میرزا تقی خان امیرکبیر(1230)
رحلت حضرت رسول اکرم(ص)
شهادت حضرت امام حسن مجتبی(ع)
به نام حضرت دوست
که هرچه داریم از اوست
استادحکیم ابونصرعبد العزیزبن منصور(حکیم عسجدی)متوفی بعد از ۴۳۲هجری گوید:
مرگ به پیری وجوا نیستی پس بمُردی وجوان نیستی.
گفت آورده اند؛در شهر طرقرود پیر پسری بود اعمی ونادار که در نونهالی، از اعیان روشندل ویتیم گشته،لیالی با والده اش همی خسبید وایام در برزن های محلات علیا وقاضی وهانی وگاراژ این بلده، تفرج همی کرد؛ بااهالی این دیار خاصه جوانان وطفلان خوش بود وایضا مردم با او؛
اهالی را باچشم دل خویش وصوت ایشان می شناخت ؛ باچشمی قفل ، دلی فرح، لسانی مقر ،ذکاوتی وافر وخرقه هایی برهم پو شیده ،با گویش طرقی این کلام فراوان برلسانش جاری بود که:"کایا خوشه؟ اوهون که دل خوشه!"
آن روشن ضمیر که خُلقش مسمای اسمش نبود،کوی باغشوره وبند را خوش نداشت ودر هنگامه سخن در این مقال،زمزمه اش این بودکه:
"بندخونیه و رَزَه شوره رهش کجه!"
گویند:هنگامه پسین که کالسکه سفر(اتوخراسان)خسته ونالان ازگدار طرق ،صدای آشنای خود را به سمع اهالی می رساند ومنتظران مسافر وکودکان ماشین کمتر دیده! (که به انتظار نشسته بودند)،سراسیمه ازمحلات طرق آن زمان؛ چون علیا وسفلی، هانی وقاضی،خویش را برای زیارت ازسفر برگشتگان به درب گاراژ می رساندند؛مرد قصه ما نیز دوان دوان وعصا زنان به امیدهایی راهی مقصد می شد.
مخلص کلام اینکه ؛هرگاه راهبر این کاروان ترک مردی "رضا"نام بود،نشاط اعمای ما دوچندان می شد،چراکه این شوفر با مرد قصه ی ما سر وسری قریب وغریب داشت؛مضافا آنکه رضا خان با صدقه ونوازش ،رضایت وی را کسب و او با مزاح های ساده و نجوا گونه اش ،قهقهه مستانه آن دو را در پی داشت و خستگی طاقت فرسای وطولانی طُرق طهران تا طَرق وقریب طرق تا طار وکشه وبلعکس رااز تن تنومندآن ترک به در می کرد و...
گویند در اواخر عمر به دور از منظر چشمان منتظر وکودکان طرقی که باصدای آن اعمای عزیز انسی دیرینه داشتند ؛ (وشاید شب هنگام)، جبرا این پاره تن زلال طرق را از آن جدا و به اسبهان مهاجرت دادند و او در غربت وتنهایی دیر زمانی در آن دیار روز وشب (که برایش یکی بود) را مظلومانه گذراند وآخر الامر به سوی آفریدگار و دیار ابد سفر کرد وقلبهای کودکان وجوانان طرقی را باخاطراتش تنها گذاشت.
روحش بامعبودش شاد که هماره می گفت:کایا خوشه اوهون که دل خوشه... .![]()
![]()